دقایقی با دغدغههای جوانترین قاضی قزوینی همراه باشید
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۸۸۵۹۹
ایسنا/قزوین حجتالاسلام سقراط کلینی جوانترین قاضی حاضر در استان قزوین است، او که با صدور حکمهای جایگزین شهره شهر است از ۲۳ سالگی وارد دستگاه قضا شده و حکمهای جایگزینی همچون ساخت مستند اجتماعی، باغبانی و پهن کردن سفره افطاری را در کارنامه دارد، معتقد است باید سرمایه انسانی را برای جامعه حفظ و طوری عمل کنیم که فرد مجرم دغدغه اجتماعی پیدا کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایسنا، به مناسبت هفته قوه قضائیه و گرامیداشت نام و یاد شهید والا مقام دکتر بهشتی و یارانش سراغ قاضی جوانی رفتیم که چند وقتی است آوازهاش نقل مجالس است و همه از پویایی و ایجاد تحول در احکام صادره از سوی وی میگویند. این قاضی جوان اقداماتش را در فضای رسانه با مردم به اشتراک میگذارد و قدمهایش در احقاق حقوق عامه برای جامعه امیدآفرین است، با احکام جایگزین حبسی که صادر کرده به درستی بیان میکند که هدف دستگاه قضا اصلاح مجرم و کاهش جمعیت کیفری زندانهاست.
با او تماس گرفتیم و علیرغم تعدد فعالیتهایش دعوت ما را اجابت کرد و آنچه در گفتو گو دریافتیم آن بود که به حق درایت، تفکر، ایدهها و جسارت این قاضی جوان است که او را محبوب قلبها و اذهان عمومی در قزوین کرده است.
حجتالاسلام والمسلمین سقراط کلینی که قاضی عصر ارتباطات و تعامل با رسانههاست معتقد است در دورانی که رسانهها جریانسازی امور را در دست گرفتهاند ارتباط دستگاه قضا با رسانه را باید بیش از پیش تقویت کرد و از این طریق است که اتفاقات خوبی برای جامعه رقم میخورد.
آنچه میخوانید مشروح گفتوگوی ایسنا با این قاضی جوان دهه هفتادی است.
لطفاً ضمن معرفی خود بفرمایید که چرا رشته حقوق و شغل قضاوت را برای خود انتخاب کردید؟
متولد ۱۳۷۴ هستم و اگرچه از ۱۳ سالگی وارد حوزه علمیه شدم اما اساساً از ابتدا چنین برنامهای نداشتم، دوران ابتدایی در مدرسه نمونه دولتی شاهد تحصیل کردم، مدرسه بسیار خوبی که در شکلگیری آینده من تأثیرگذار بود. در طول تابستان در تلاش بودم که دروس پایه نهم را مطالعه کرده و با آمادگی وارد مدرسه صدرا که یکی از معروفترین دبیرستانهای قزوین بود، شدم اما یکی از دوستانم تصمیم داشت حوزه علمیه را برای ادامه تحصیل انتخاب کند، من هم ابتدا از باب کنجکاوی با او همراه شدم.
در آزمون تثبیت شرکت کرده و پذیرفته شدم و شرایط خوشایندی که رقم خورد سبب شد تا وارد حوزه شویم و حضور و تحصیل در مدرسه صدرا به فراموشی سپرده شود. اولین کسی بودم که دروس ۶ ساله حوزه را در پنج سال به اتمام رساندم و همواره آینده شغلی برایم مبهم بود و پاسخ سؤالاتم را پیدا نمیکردم؛ با یکی از دوستانم مؤسسات متعددی در قم و تهران را حضوراً بررسی کردیم و درباره کار و فعالیتشان پرسوجو کردیم و متوجه شدیم که مراکز تخصصی برای تحصیل در حقوق و کلام و برخی دروس دیگر حوزوی وجود دارد که هر یک به کارهای تخصصی مختلفی مشغول هستند.
من همواره به دنبال انجام کاری بودم و نمیپسندیدم که سالها صرفاً به تحصیل بپردازم؛ در دانشگاه مفید و دانشگاه آیتالله مصباح و دانشگاه فقه و قضا بورسیه شدم که به سبب جذابیت ورودیهای محدودش گزینه آخر را انتخاب کردم و از ۱۸ سالگی تحصیل در دانشگاه فقه و قضا و البته سرمایهگذاری دستگاه قضا روی دانش و توان من آغاز شد، سالها برایم هزینه شد و حالا من هم متعهدانه به دستگاه قضا تعهد دارم و با علاقه فعالیت میکنم.
در شرایط فعلی فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ارشد رشته حقوق جزا از دانشگاه تهران و در حال تحصیل سطح ۴ و دکتری حوزه علمیه هستم. همواره علاقهمند بودم که پس از اتمام تحصیل دوره بورسیه در شهر خودم قزوین مشغول خدمت شوم چون اولین مؤلفه برای کار کردن شناخت محیط و شناخت اطرافیان است.
اولویت ما در قوه قضاییه رضایت مردم است و اینجا هستیم چون اعتقاد داریم میتوانیم یک رفاه اجتماعی و آرامش و امنیت را در فضای جامعه ایجاد کنیم. از سال ۱۳۹۸ در قزوین شروع به کار کردم و در آغاز مسیر به لحاظ ایدههای جدیدی که همواره در سر داشتم مورد حمایت بودم.
چه شرایطی رقم خورد که جوانترین قاضی استان قزوین شدید؟
جوانترین قاضی استان قزوین در کسوت روحانیت هستم چون روحانیون به سبب سالهای طولانی تحصیل با سن بالاتری وارد دستگاه قضا میشوند که از نظر من این موضوع نوعی آسیب است چون انرژی و پویایی با بالا رفتن سن کاهش پیدا میکند و نیاز است با تجربههایی که کسب شده اقدام شود. انرژی و پویایی که در مورد بنده فرمودید از جوان بودنم نسبت به دیگران سرچشمه میگیرد.
مراسم تحلیف من در سال ۱۳۹۸ همزمان با آغاز شیوع کرونا بود و با عفو مقام معظم رهبری برای برخی از زندانیان همراه شد و نیاز بوده محکومین به حبس پایش شده سپس آزاد شوند که من یک ساعت پس از تحلیف به قسمت اجرای احکام رفتم و به عنوان قاضی شروع به کار کردم و تا سال ۱۴۰۰ در اجرای احکام بودم. در یک سال و نیم حضورم کارهای متفاوتی در اجرای احکام و واحد سجل احکام کیفری انجام دادم.
در شروع کارم در حوزه حقوق عامه، اولین پروندهام مربوط به نهادههای دامی، سبوسها و کنسانترهها بود که به همراه پلیس امنیت اقتصادی تمامی کارخانههای تولید نهادههای دامی را بررسی کردیم، آن زمان رانت در این موضوع بسیار بود و مراکزی را شاهد بودیم که بدون دارا بودن دام، نهاده را دریافت و در بازار آزاد به فروش میرساندند در کنار این موضوع، تنظیم بازار و موضوع امنیت غذایی را هم پیگیری کردیم.
قاضی کلینی به صدور احکام جایگزین حبس مشهور است؛ از اولین حکمی که در این زمینه صادر کردید و هدفی که به دنبال تحققش بودید بفرمایید.
در شعبه سوم دادیاری با صدور برخی احکام جایگزین مشغول خدمت بودم اما به جهت انجام امور عامالمنفعه در غالب جلسات دادستانی حضور داشتم و نظرات و ایدههایم نظر دادستان را جلب کرد و در حال حاضر در یکی از شعب بازپرسی مشغول انجام وظیفه هستم.
اولین رأی جایگزین چالشی من راجع به جرم روزهخواری بود که مجرم، محکوم به پهن کردم سفره افطار و اطعام روزهداران شد. این موضوع در سال ۱۴۰۰ بسیار مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفت. من معتقدم باید قوانین را به سمتی سوق دهیم که مشکلات جامعه را حل کند، اگر نگاه ما چارچوببندی خاصی داشته باشد پس دیگر نیازی به حضور قاضی در دادگاه نیست و میتوانیم با ارائه داده به سیستم رایانهای هوشمند حکم مقتضی را استخراج کنیم.
یکی از شاخصههای مهم قوه قضاییه کاهش جمعیت کیفری زندانهاست که با صدور حکمهای جایگزین زندان، با کاهش آسیبهای اجتماعی و کاهش ۲۰ درصدی جمعیت زندانیها مواجه شدیم. من اعتقاد دارم باید کاری کنیم که یک اشتباه عبرتی برای اشتباهات دیگر شود و سرمایهای را برای جامعه حفظ کنیم و طوری عمل کنیم که فرد مجرم دغدغه اجتماعی پیدا کند و ظرفیتهای مردمی را نیز در این امور دخیل کنیم.
از اولین تجربههایتان بگویید.
در یکی از شهرهای کوچک اطراف قزوین رخ داد، ماجرا از این قرار بود که در حین درگیری در حالیکه ضارب با پسر خانواده مشاجره داشت و او را هدف گرفته بود ناگهان سهواً دختر خانواده به قتل رسیده بود. من بهعنوان نماینده دادستان برای دفاع از کیفرخواست در دادگاه حضور داشتم، که قتل عمد تحقق یافت و باید قصاص صورت میگرفت.
روز قصاص به زندان رفته و تلاش کردم تا رضایت خانواده مقتول را جلب کنم اما نپذیرفتند و پای چوبه دار در نهایت با اصرار و خواهش من قصاص یک هفته به تأخیر افتاد. آنها خواهش من را پذیرفتند چون در زندان دادخواهی مرا برای دفاع از خون فرزندشان را دیده بودند؛ هرچند در نهایت اولیاء دم و فرزندانشان در موضوع بخشش با هم به اجماع نرسیدند و از حق شرعی و قانونی خود استفاده کردند و متأسفانه پس از یک هفته حکم قصاص اجرا شد اما این موضوع برای من رضایت بخش بود که نهایت تلاش لازم برای کسب رضایت و بخشش محکوم به قصاص را به کار گرفتم.
علیرغم اینکه رسیدگی به پروندههای بسیار چالشی را قبول میکردم و در فضای رسانه هم حضور دارم نه تنها تهدید نشدم بلکه حمایتهای متعددی در موارد مختلف از من صورت گرفته است. نکته شیرین ماجرا آن بود که در یک حادثه تصادفی که در خیابان داشتم و در حال تعامل با راننده خودروی مقابل بودم یکی از افرادی که با حکم من روانه زندان شده بود ورود کرد و به هر نحوی سعی داشت به من کمک کند در حالیکه من اصلاً انتظار چنین برخوردی را نداشتم؛ چنین رفتارهایی حس رضایتمندی را با خود به همراه دارد.
در یک مورد از رسیدگیهای مربوط به احقاق حقوق عامه که به نتیجه رسید و مشکلاتی از مردم را مرتفع کردیم اهالی اقبالیه شهر را مملو از بنر تشکر کردند، این موضوع بیانگر آن است که اگر کارمان را درست انجام بدهیم مردم میبینند و درک میکنند. بنابراین فکر میکنم ما هر روز باید در جهت رضایتمندی مردم قدم برداریم، من بی عیب و اشتباه نیستم و شاید در ابتدای کار به جهت نداشتن تجربه کاستیهایی در وظایفم رخ داده اما همواره در کار خودم امنیت خاطر، امنیت اجتماعی و رفاه مردم را در نظر گرفتهام.
چرا این رویه در جامعه حاکم است که قضات ارتباط چندانی با جامعه ندارند؟
اصلی در رسیدگی به پروندهها وجود دارد تحت عنوان «اصل بیطرفی» که به عدالت نزدیکتر است و شاید قضات در راستای حفظ بیطرفی تلاش میکنند ارتباطات خود را گسترش ندهند تا درنهایت در نحوه رأی و بررسی رویه پروندهها تأثیر گذار نباشد.
البته به اعتقاد من حضور در میان مردم و درک آنها مقولهای متفاوت از بیطرفی است؛ اگر قضات همچون سایرین ارتباط گسترده داشته باشند مردم هم درک خواهند کرد اما گاه این ارتباطات به حدی محدود است که کوچکترین ارتباطی شائبه جانبداری و عبور از بیطرفی را ایجاد میکند.
من در خیلی موارد ریسک میکنم، ارتباطات دارم، ایدههای جدید میدهم چون دوست دارم از پی تلاشهای من رفاه اجتماعی ایجاد شود و ممکن است برخی اقدامات برای خود من آسیبزا باشد اگرچه معتقدم افراد بسیاری در راه انقلاب فدا شدهاند من هم ممکن است یکی از آنها باشم اما ترجیح میدهم در زندگی بهترین خودم باشم، خوب کار کنم خوب قلم بزنم، اگر اشتباهاتی هم دارم در طول زمان جهت اصلاحش قدم بردارم.
از دیدگاه شما خلاء چه نوع آموزشهایی در مدارس وجود دارد که به عنوان «قاضی مدرسه» برای آموزش به دانشآموزان اقدام کردید؟
از دوران مدرسه قضاوت را دوست داشتم و یکی از علایقم این بود که یک قاضی را از نزدیک ببینم که چه شکلی است و چه کار میکند! آموزش پرورش ما دروس را کاربردی نکرده تا محصل هنگام انتخاب رشته تصویر روشنی از آینده خود داشته باشند و موضوع دیگر اینکه در حوادث اخیر بیشترین آسیب متوجه دانشآموزان بود چون تمام اطلاعات را از فضای مجازی دریافت کردند و کسی به آنها آگاهی صحیح در مورد اتفاقات اطرافشان ارائه نکرده بود.
من در مدارس دوره متوسطه حضور مییافتم، همگی علیه من حرف میزدند، کف و سوت به راه میانداختند و من کامل گوش میکردم تا انرژی و هیجانات آنها در این مکان تخلیه شده و به کف خیابانها نرسد. اگر من حرف دانشآموز را گوش نکنم باید شعارهای کف خیابان را بشنوم. قطعاً ما و نسل جوان دیدگاههای متفاوتی داریم که با گفتوگو و تضارب آرا میتوانیم به تفاهم رسیده یا یکدیگر را قانع کنیم. ما باید گوش شنوایی برای نوع نگاه و تفکرات نوجوانان و جوانان باشیم تا با ما احساس قرابت داشته باشند.
قاضی جوان شهر با توجه به سیر پروندههایی که رسیدگی کرده چه صحبت و توصیهای برای مردم دارد؟
کلیدیترین مسئلهای که میتواند به میزان قابل توجهی از تعداد پروندههای قضایی بکاهد، عدم اعتماد به افراد در فضای مجازی است، که کلاهبرداریهای مجازی و اخاذی را به دنبال دارد.
ارتباط و تعامل در فضای مجازی بسیار خوب است اما اینکه با یک اعتماد سطحی بخواهید پولی جابهجا کنید، یا اسرار خصوصی خود را با دیگری به اشتراک بگذارید موضوع خطرناکی است. ما از جرائم سنتی عبور کردهایم و باید در خصوص پیشگیری از جرائم سایبری بگوییم و الگوسازی باید در این فضا صورت گیرد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی اجتماعی قزوين هفته قوه قضاییه قضاوت حكم جايگزين استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری استانی ورزشی استانی علمی و آموزشی منطقه مازندران استانی سیاسی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری جوان ترین قاضی برای جامعه دستگاه قضا قاضی جوان پرونده ها ایده ها بی طرفی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۸۸۵۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی